گردش
سلام زندگیم چند روز تعطیلی این هفته همش به گردش گذشت اول رفتیم رستوران محبوب شما که از محیطش خیلی خوشت می آد و البته غذاشم دوست داری این همه راه توی ترافیک به عشق تو میریم اونجا که یه لقمه غذا با اشتها بخوری ولی لب نزدی که نزدی فقط به فکر گربه ها بودی و دنبالشون میدویدی هرچقدر من از گربه می ترسم و بدم میاد تو برعکس عاشق گربه هایی البته خیلی سعی می کنم که ترسمو به تو منتقل نکنم گربه بیچاره از دستو رفته اون پایین قایم شده این روزها تو خونه عشقم و زندگیم صدات می کنم تو هم هر وقت میری پشت پرده قایم می شی می گی دالی عشقم دالی زندگیم توی کوچمون یه ...
نویسنده :
مامان
1:23